+
در جستجوی تکهای کاغذ کادو برای ناکامورا سان، کاملاً اتفاقی به این برخوردم. چندین سال قبل همراه با چند تا چیز دیگه گذاشته بودمش داخل یک جعبه توی کمد. خاطرم هست تا دو سال بعد از اون اتفاق، هنوز روی میز کارم بود. تا اینکه بالاخره گذشتم ازش. جمعش کردم و گذاشتمش توی کمد.
لبۀ تخت نشستم و نگاهی بهش انداختم؛ آیا هنوز هم معنای خاصی برام داشت؟ نه… حتی دلم ذرهای هم براش غنج نزد.
واقعیت اینه که خاطرات ما چه خوشایند و چه غیر از اون، اساساً محو نمیشن. همیشه همونجان؛ حتی گاهاً کمرنگ هم نمیشن؛ اما اگر از من بپرسی، سختترین نوع تاوان برای آدمهایی که دلت رو به دلیلی ازشون کندی، اینه که در عین حضور، دیگه در یاد و خاطرت معنایی نداشته باشن.
تو از خاطر من محو نشدی دخترک؛ بلکه بیمعنا شدی…
Wednesday. Dec 26, 2018. 10:13 A.M
05 دی 1397