+
هنوزم که هنوزه وقتی پام رو تو معبد Zuiunji میذارم، از بوی ستونهای چوبی و عطر اودهایی که انگار تو در و دیوارش رسوخ کرده، حس عجیبی بهم دست میده. نه به خاطر معبد بودنش؛ نه. حس معنویتی که به پرستگاههای شینتو دارم رو هرگز به معابد پر زرق و برق بودایی نداشتم. صرفا به این دلیل که این بو من رو به روزهای خاطرهانگیزی میبره که حالا شکل عوض کردن.
مهم نیست که بعد از اونروزها، چند بار دیگه پام رو تو این معبد گذاشتم؛ انگار این حس هیچوقت خیال عوض شدن نداره.
همم… حافظۀ بویایی آدمیزاد هم چیز عجیبیه واقعا.
Comments are closed.