+
Hagi: Saya… I do not regret becoming your chevalier; back then… you told me… that you wished to travel the world sword in hand, with me by your side…
…Saya: Hagi
Hagi: Your words supported me when I felt lonely, reminding me that I was not alone and therefore, Saya, I shall be with you, now and forever…
…Saya: Hagi… Thank you
+Blood :Episode 40
The Dreams of a Chevalier (Ost: Saya’s Love)
…
ما یک میز صبحانه معروفی داریم، که تمام بحث های سیاسی- اجتماعی- فلسفی و غیره مون رو بعد هر صبحانه پشت اون انجام میدیم.
امروز داشتیم در رابطه با سانسور فرهنگی مجموعه ها تو هر کجای دنیا صحبت می کردیم، که مامان ما برگشت گفت حق دارن که این کارو می کنن.ملت می خوان از فرهنگشون محافظت کنن.منتها من فکر نمی کنم چیزی مثل نشون دادن این قضیه که فلان مردم با چوب غذا می خورن، چیزی از تمامیت فرهنگی یه کشور بکاهه.
به این صورت که بعضی از کشورها و تبعه شون بسیار ناسیونالیست به حساب میان
ولی به هر حال “انتقال فرهنگ”یا”مبادله ی فرهنگی” خیلی فرق داره با “تهاجم
فرهنگی”.
به هر حال مامان ما معتقده که انتقال فرهنگ خیلی وقتا جنبه ی تحمیل فرهنگ داره تا مبادله.البته نه اینقده رقیق بلکه دقیقا مثل دایی جان ناپلئون معتقده که همه چیز زیر سر انگلیسی های چشم چپه و کلا غربی ها کمر به قتل جهان سوم بستن.D: (والبته نه به این غلیظی که گفتم.شوخی…)
برای مثال غیر فرهنگی هم میگه که خیلی از قرصها که تو جوامع غربی ممنوع شده رو عرضه می کنن به اینور.
این درست؛نمونه اش هم یک نوع قرص هست موسوم به(…) که برای تقویت قوای جنسیه و به وفور یافت میشه تو داروخانه های ما.منتها نکته ی قابل توجه اینجاست که چرا ما اینقدر فکر می کنیم که فرشته های پاک و معصومی هستیم و بقیه هی می خوان در نقش آدم های دیو صفت مارو گول بزنن؟
غیر از اینه که کشوری مثل کشور ما یه وزارت بهداشت داره که می تونه جلوی این قضیه رو بگیره؟
مگه اینطور نیست که همون کشورهای اه اه، همچین وزارتی دارن که کارشون رو به درستی انجام میدن؟خوب پس اصل بر اینه که اون وزارت کارش اینه و باید کارش رو درست انجام بده.اگه نمیده، همون مقدار تقصیر اینها،گردن بقیه نیست که صادر می کنن.اونا سهم خودشون رو از تقصیر دارن.اینجا ولی تقصیر خودمونه که عرضه نداریم جلوشو بگیریم.ها؟
مامان میگه هر دو طرف به یک اندازه مقصرن و حتی اونا بیشتر چون انسانیت کجا رفته پس؟
من میگم این ماییم که بیشتر مقصریم.من کاملا به انسانیت معتقدم و میدونم چیز نایابیه.قضیه اینجاست که انسانیت حرف خیلی قشنگ و شیکیه ولی همه مثل ما فکر نمی کنن.اون چیزی که مردم این روزها میخوان منفعته نه انسانیت.نمودشم نهایتا همینقدره که قرصها رو نمیدن مردم خودشون بخورن.میدن ما کوفت کنیم.شاید انسانیت متعلق بوده به زمانهای خیلی قدیم که مردم اینقدر بینشون فاصله نبود و یا متعلقه به خیلی سال بعد که دنیا یه شکل دیگه شده باشه.شاید الان “کمی” انسانیت هست.همه ی ما به طرز وحشتناکی بهش نیاز داریم.برای دنیامون؛آرزوهامون،فردامون و تا همیشه…اون وجود داره؛ولی متعلق به این زمانه نیست.باور کنی یا نه، انسانیت مال این روزها نیست عزیز؛انسانیت،… گم شده…
+
از زمانی که هاردم از دست رفته احساس خلاء می کنم… اون همه مقاله، اون همه نقد و از همه مهمتر اون همه موسیقی که مایه ی آرامشم بود.
هووم…