…
امتحان تموم شده. نشستیم دور هم تا یکم حالمون بیاد سر جاش. داریم چوب شور میخوریم. یکدفعه یکی از بچهها در حالی که داره به چوب شور توی دستش اشاره میکنه، میگه «به نظرتون اینا از چیهن؟»
در حالی که به شدت احساس خواب آلودگی میکنم، برای عوض شدن حال و هوا میگم «چوب درخت گلابی!»
بعد اون دوستمون یه نگاه دیگه به چوب شور تو دستش میکنه میگه «واقعا؟ نمیدونستم.»
من (و احتمالا بقیه) که بعد از شنیدن این حرف، دیگه کاملا خواب از سرمون پریده، جدا موندیم بخندیم یا پاشیم سرمون رو نهنگوار بکوبیم به دیوار!
8-}
…
یک چیزی وجود داره به نام حس طنز. این حس کاملا یه چیز شخصیه و هیچ حالت نوعی نداره؛ اما از اون جهت به یک همچین حالتی گفته میشه طنز، که احتمالا میتونه قریب به اتفاق مردم رو بخندونه. در نتیجه ممکنه نکتهای که باعث روده بر شدن یه آدم از خنده میشه، گوشهی لب منم نتونه تکون بده، و البته برعکسشم دیده شده که من برای یه نکتهی خوشمزه دارم کف اتاق غلت میزنم و یکی دیگه اصلا علت خندهی منو درک نمیکنه.
***
پ.ن: این روز ها او وی ای های دارکر دن بلک رو میبینم و عجیبه که چقدر این داستانهای 20 دقیقه ای دو تا کاراکتر ِ تنها برای من جالبه. احتمالا به این خاطر باشه که با شخصیتشون و اصل داستان تناقض زیادی داره.
پارادوکسها گاهی وقتها عجیب جالبن!
…
توجه کردی که گاهی آدم تو زندگی دچار حالتهای خلسه گونهی عجیبی میشه؟
دو روزه که انگار توی خلسه ام؛ انگار که قطع شده م از دنیا؛ یک صدای پیانوی بسیار زیبایی هم هست که درست مثل صدای تبل میپیچه توی گوشم…
***
دیدی گاهی یک چیزهایی وجود داره در زندگی آدمها که حس بخصوصی بهشون میده؟
من همیشه حس عجیبی به دو شی در زندگیم داشتم که اگر بودایی میبودم، احتمالا به این هم معتقد میودم که این دو ربطی به زندگی گذشتهم داشتهن.
یکی از اونها فورینیه که دارم؛ وقتی باد میاد صدای گوش نوازی میده؛ انگار که صدای بهشتی چیزی…
و دیگری یک ساعت شنی ه؛ که هیچوقت نتونستم یه بزرگ یک ساعته ش رو برای خودم پیدا کنم ^^
***
از اونجایی که تصور نمیکنم کسی میل داشته باشه بدونه این تو کی داره چی به کی میگه، در نتیجه به نظرم نیازی به ترجمه نداره؛ البته مقصود فقط پیانوی خیلی زیباشه.
Sweet Memories
Maiden Rose Ost-Track 1