Skip to content

Archive for August, 2016

30
Aug

 

در متوسط بودن لذتی هست که حتی در وسط بودن نیست.

 

29
Aug

 

هیچ‌وقت این مساله رو نفهمیدم؛ چرا تعداد کثیری از آدم‌هایی که به زعم خودشون نوعی اقلیت محسوب می‌شن، ایــــــنهمه با خودشون و همه چیزِ این عالم درگیرن.

مادامی که اینقدر سختکوشانه تلاش نکنی خودت رو روی «صندلی کناری» بشونی، هبچ چیر از تو موجود متفاوت و در اقلیتی نمی سازه! نمی‌گم واقعیت مساله از بیخ دگرگون می‌شه؛ نه. اما تا زمانی که خودت به خودت به چشم یک پدیدۀ کمیاب نگاه می‌کنی، نمی تونی انتظار داشته باشی بقیه به خودشون این اجازه رو ندن که به بهانۀ این تفاوت، در موردت اظهار نظر کنن.

و نهایتا با تمام این تفاسیر انتظار نداشته باش بعد از اینکه بهم می‌گی یک هم*ج*نس گرا هستی، من به جز اینکه یه چنگال دیگه به چیز کیک خوشمزه‌م بزنم واکنش خاص دیگه‌ای از خودم نشون بدم.

چون مقولات زندگی خصوصی دیگران مطلقا is not my damn business که اصلا کسی بخواد به خاطر گفتن جزئیاتش به من یا بقیه، این همه هم دچار اضطراب بشه.

28
Aug

 

هاول! تو چندتا اسم داری؟

– اونقدر که بتونم آزاد زندگی کنم!

 

27
Aug

 

دل آدم برای چیزهای غریبی تنگ می‌شه گاهی؛

مثلا برای دومین میز از سمت راست کتابخانۀ فلان. همون‌جایی که وقتی از پنجره‌های شیشه‌ای بزرگ و بلند قامتش به آسمون ابری و نمناک ساعت شش بعد از ظهرِ یک روز پاییزی نگاه می‌کردم، دلم برای زندگی غنج می‌زد.

یا برای بعد از ظهر‌های خلوت و بارون خوردۀ لابی دانشکده؛ همون زمان‌هایی که وقتی به لیوان‌های چایمون ور می‌رفتیم و درمورد معاید شینتو گپ می‌زدیم، هر از چندگاهی با باز شدن در دو لنگۀ شیشه‌ای، از سر نسیم خنک اون طرف شیشه‌ها، آسمون تاریک و ماه درخشانش، خودمون رو سخت جمع و جور می‌کردیم…

 

خوب که فکر می‌کنم، به نظرم میاد که بخش قابل توجهی از احوالات خوشایند زندگی من، با هوای نمناک و خنک، پله‌های سنگی و گاها پرچم‌های در اهتزاز پشت پنجره‌ها، ارتباط معناداری داشته. لول

 

[+]一途な思い

 

26
Aug

 

خیلی وقت‌ها،

«به هر حال» یعنی گور پدر تمام محاسبات موجود.

Dig down inside
Past all deception
You move on with your fist
And your legs

Spirit Inspiration

「Nothing’s Carved In Stone」

25
Aug

 

چی مردم رو مجبور می‌کنه که بعد از شنیدن جملاتی مثل «چقدر امروز خوش تیپ شدی!»، یا مثلا «هپی برثدی!♪ اینم کادوی تولدت~» بالافاصله بگن «تو هم همینطور!» یا «تاریخ تولدت کیه؟»

چرا هیچ‌وقت نمی‌شه بگن «واقعا اینطوره؟» یا «مرسی که به یادم بودی!» و آدم رو با این حس افتضاح که «فکر می‌کنن اگر همون موقع درجا محبتت رو از روی تکلیف و ادب جبران نکنن خیلی زشت می‌شه»، رها نکنن؟!

 

23
Aug

 

حقیقت اینه که افراد عموما نمی‌تونن ویژگی‌های انتسابی شخصیتشون رو خودخواسته تغییر بدن؛ اما می‌تونن روی کیفیت این ویژگی‌ها تا حد قابل توجهی کنترل داشته باشن. مثلا نمی‌تونن این واقعیت که در مملکتی به نام X به دنیا اومدن رو به هیچ نحوی تغییر بدن؛ اما می‌تونن تصمیم بگیرن که چطور X ای باشن.

واقعیات انتسابی زندگی آدم‌ها خیلی وقت‌ها متاثر از معقولات اکتسابی اون‌هاست. آدمیزاد علی رغم تمایل به رشد و تغییر، مجبور نیست که با تمام مسائل غامض زندگی به رسم عدم رضایت، مستقیما سرشاخ بشه.

خیلی وقت‌ها میشه به جای تغییر طولی، از عرض تغییر کرد.

 

22
Aug

 

در حالی که به قطعۀ دلچسبی گوش میدم، به Coffee Mate روی فنجون قهوه‌م نگاه می‌کنم که خیلی آروم نم می‌کشه و زیر سطح خوشرنگ قهوۀ ترک ناپدید می‌شه.

و این یعنی آخرین ماراتن چهار ماهۀ تحصیلی من تو این مملکت، در حال آغاز شدنه…

 

21
Aug

عارضم که…

ژاپنی‌ها یک عبارتی دارن که میگه: “空気を読む”

بسیار هم عبارت پرکاربردی هستش. رک و پوست کنده‌ش میشه قبل از اینکه دهنت رو باز کنی اول وضعیت رو بسنج.

و این به اون معنیه که هر آدمی باید بدونه کی و کجا و تحت چه شرایط و موقعیتی می‌تونه مثلا با بقیه شوخی کنه یا خوشمزه‌بازی دربیاره.

هفت سال با هم گفتیم و خندیدیم؛ ولی نشه طوری که مجبور بشم بهتون بگم حواستون به رفتارتون باشه. تو این سال‌ها فقط دوبار مجبور به یادآوری این مساله شدم. خواهش می‌کنم نگذارین که بشه سه بار؛ هووم؟



18
Aug

+

 

見えない空辿って、僕らは夢を抱いて、蒼白い風の吹く道を歩き出してた
。。。ひび割れた心を綺麗に繋いだって、今までの世界はきっともう帰らない

به دنبال آسمان ناپیدای بالای سر، در حالی که آرزوهامون رو سخت در برگرفتیم، پا در راهی میذاریم که در اون نسیمی بی رمق راهنمای مسیرمونه.
و من با قلبی شکسته،
حتی اگر به دقت بند زده شده باشه،
دیگه به دنیایی که پیش از این میشناختم، باز نخواهم گشت…

Blaze

Kalafina 

16
Aug

 

همیشه به نظرم اومده که فاصلۀ دو مقدار عددی بزرگ، مثلا 72 تا 73 خیلی کمتر از فاصلۀ دو عدد 0 و 1 ـه. در حالی که عملا تفاوتی بینشون نیست. به تصور من فاصله‌های دیگه یه واقعیتن؛ اما این یکی یه حادثه‌ست. از دیدگاه منطق، فاصلۀ 0 تا 1 یعنی فاصلۀ عدم تا وجود. حتی خیلی قبل‌تر از اینکه به یک برسه…

 

14
Aug

 

زمانی که تحقق تنها آپشن موجود در دم امکان پذیر نیست، لزومی نداره که حتما بری و فورا خودت رو بندازی تو دامن اولین آپشن امکان پذیری که پیش روت میبینی!

گزینه‌هایی مثل «عدم انتخاب گزینه‌های موجود» و «بازیابی آپشن از دست رفته» هم می‌تونن گزینه‌هایی باشن که می‌تونی سر فرصت بهشون فکر کنی.