+
آخرین باری که به خودت زحمت دادی فکر کنی که میشه طور دیگهای هم بود، کی بوده؟
آدم که همیشه نمیتونه از نقاط قوت دیگران برای توجیه نقاط ضعف خودش استفاده کنه.
«همینیه که هست!» اغلب راحتترین و بیدردسرترین جملهایه که میتونی با بیمبالاتی تمام در مقابل هر تغییری به کار ببری؛ ولی شک دارم که همیشه بهترینش هم باشه.
+
از این مساله که کسی در دایرۀ علاقمندیهاش، علاقه به کلیشهای رو زیر سوال ببره، لذت میبرم؛ حتی اگر خودم از اون کلیشه خوشم بیاد.
+
There was once an invisible man who had grown tired of being unseen. It was not that he was actually invisible, it was just that people had become used to not seeing him. One day the invisible man couldn’t stand it anymore. He kept wondering if no one sees you, are you really there at all?v
A Monsters Call
Patrick Ness
+
اونچه که من رو میترسونه یه ویندوز کهنۀ پر از ایراد و مشکل نیست؛ ویندوز جدید و تر و تمیزیه که مجبورم تمام روز، وقتم رو باهاش تلف کنم تا برنامهها از نو روش اینستال بشه.
+
خوششانسی یعنی اینکه استاد راهنمات تا پریدگیهای پایاننامهت رو هم برات مشخص کنه که فقط بری بشینی اصلاحشون کنی. لول
پ.ن: بدشناسی یعنی کیبورد آدمِ معتاد به نیمفاصله بریزه به هم و هی مجبور بشه از روش کوفتی و افتضاح Ctrl+Shift+2 استفاده کنه! :-/